-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 مرداد 1393 20:34
او می رود دامن کشــــــــــــان من زهــــر تنهــــــایی چشان
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 مرداد 1393 08:51
تیک تاک ساعتم بشمار ..... ، من ، مرگ لحظه هام ... +لیلی نوشت
-
میدونم
پنجشنبه 2 مرداد 1393 09:00
میدونم ، با تو سقفی ندارم میدونم باید خودم رو کنار بذارم میدونی با من این کوچه بن بسته میدونی این راه با بیراهه هم دسته میدونم که این دل به قلبت گره خورده میدونم دلتنگی هوش و حواست رو برده میدونی سرنوشت واسه ما دوتا یکی نیست میدونی اینجا پر از تابلو های ایـــــــست احساس می کنم از وقتی دیدمت دنیام پر شده از عشق و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 تیر 1393 11:55
مدتها گذشته ... اما یکبار از خودم نپرسیدم ، او که ماله من نیست !!! اینهمه دلهره چـــــــــــرا ..... ؟ ********************** +لطفا اخم نکنید ... :) لبخند یادتون نره لیلی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 تیر 1393 08:22
شب و روزم مثه موهات پریشونه .....
-
:)
پنجشنبه 19 تیر 1393 11:09
سلااااام ... چیطورین ؟ روزام یه ذره قاطی شده حالا از اینه که صبح سری کارم روزا فردم کلاس رانندگی دارم روزا زوجم شاگرد ... اگر از سر کار بخوام بگم که دوتا کارورز داشتیم خیلی پسرای خوبی بودن یکیشون رشته ش کامپیوتر و یکیشون تعمیرات موبایل بود .. جواد که رشته ش کامپیوتر بود 60 ساعت کارورزی داشت اما سجاد 210 ساعت بود .. تو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 تیر 1393 09:20
مرا احاطه کرده اند در های بسته جاده های نا تمام تفنگی روی شقیقه که دستور رفتن بندی بر پا که تمنای بودن . . یک جا بایددست شست یک جا باید دل کند پشت بر هر آنچه که خاستنی است . . دست هایم را شسته ام دلم را اما چه کنم؟ رنگت از دل … نمی رود که نمی رود .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 تیر 1393 23:27
این روزها آنقدر تنها شده ام که خودم را می گیرم و الو - صدایی که هم اکنون نمی شنوید سکوت یک مرد دلتنگ است - من از خودم حرف می زنم من از خودم حرف در می آورم من از خودم حرف می شنوم که ارتباطم را با خودم قطع می کنم جریان زندگی ام را از رگ هایم و رو به قبله مرده ام را به بازی می گیرم - نکند گفت بمیری هم بر نمی گردم - هرچه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 خرداد 1393 12:39
و اینجانب بعد از 8 ترم و بودن در دو دانشگاه در تاریخ 27 /3 93 در رشته جهانگردی فارغ التحصیل شدم :) فاااااتحه :))))
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 خرداد 1393 12:17
ده سال بعد از حال این روزام با کافـه هـای بی تو درگیرم گفتم جهان بی تو یعنی مرگ ده سال ِ رفتی و نمی میرم ده سال بعد از حال این روزام تو توی آغوش یکی خوابی من گفتم و دکتر موافق نیست تو بهتـــر از قرصای اعصابی ده سال بعد از حال این روزام من چهل سالم می شه و تنهام با حوصله، قرمز، سفید، آبی رنگین کمون می سازم از قرصام می...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 اردیبهشت 1393 19:27
از کنارِ هم رَد نمی شویم فقط در خلوت هامان چیزی را خاک می کنیم تا ادامه ای برای رفتن داشته باشیم. باید با هم تقسیم کنیم همان یک ذره ای که از ما در جهان مان پیداست دغدغه هایی که به کار نمی آیند تا فریاد بزنی: ایستاده ام یا دویده ام. آنها که می مانند وُ آنهایی که می گذرند فقط خودت خواهی فهمید تنها ایستاده بودی یا تنها...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 اردیبهشت 1393 20:56
ندانم این نسیم بال بسته چه خواهد کرد با جان های خسته پرستو می رسد غمگین و خاموش دریغ از آن بهاران خجسته فریدون مشیری
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 19:13
تولدم مبارک ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 فروردین 1393 18:03
فردا .... هیس فردا اردیبهشت است ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 فروردین 1393 19:09
اعصاب من زیر درخت آلبالو گُم شده ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 فروردین 1393 19:08
بعد از من بنشینُ به حافظ گریه کن ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 فروردین 1393 19:06
تو بستی چشمت و دنیا پُر از تیتراژ پایان شد ...
-
:)
پنجشنبه 14 فروردین 1393 14:34
سلام به دوستای گلم دیره اما عیدتون مبارک ایشالا سال پر برکتی داشته باشین. من جاتون خالی مسافرت بودم ( اهواز ، آبادان، خرمشهر ، گناوه ، شیراز ) به قول خواهرم اگر غُرهای بزرگترا رو فاکتور بگیریم در کل مسافرت خوبی بود. خدایا شکرت لیلی :)
-
گذر میکنم زندگی را !!
پنجشنبه 15 اسفند 1392 17:09
باید باور کنیم "تنهایی" تلـخترین بلایِ بودن نیست، چیزهای بـدتری هم هست، روزهای خستهای که در خـلـوتِ خـانه، پـیر میشوی... و سالهایی که ثانیه به ثانیه از سَر گذشته است. تازه، تازه پِی میبریم که تنهایی، تلخترین بلایِ بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست: دیر آمدن! دیر آمدن! چارلز بوکفسکی ################## حالم...
-
نمیدونم !
جمعه 25 بهمن 1392 12:13
نمیدونم چرا دیگه حوصله هیچ چی رو ندارم ! همه چی واسم دوباره کسل کننده شده الکی میخندم ... دیروز کنکور کارشناسی ارشد داشتم شبش خونه دوستم خوابیدم صبح ساعت 8 کنکور داشتم ، اصلا نخونده بودم همه رو بر اساس اطلاعات عمری که از خدا گرفتم زدم :| با این ولنتاینم ما رو کشتن :| خودشون دوس پسر دوس دختر دارن فک میکنن ما هم از...
-
پیست
پنجشنبه 10 بهمن 1392 17:12
سلام :) دیروز جاتون خالی با رفیقان گرامی قرار گذاشتیم بریم پیست ، صبح خروس خون زدیم بیرون با تاکسی رفتیم سر قرار (منو و دوستم ) .. 4 نفر سوار یکی از ماشینا 4 نفر دیگه هم سوار یه ماشین دیگه .. خلاصه دو سه ساعتی تو راه بودیم که به لطف دوستمون که پاشو گذاشته بود رو گاز آقا پلیسه ایست داد و جریمه شدیم :| حدود ساعت 11 و...
-
زهرِ مار است زندگی !
چهارشنبه 2 بهمن 1392 18:50
شبانه روزی دایر است در سرم میدان جنگ در دلم عزای کُشته ها مهدیه لطیفی ***************** زندگی٬ مرگ ِ مغزی ِ حتمی ست عشق یعنی دوباره برگردم خنده دار است زندگی بی تو عشق یعنی که گریه می کردم فلسفه٬ یک تلاش ِ بیهوده ست اتفاق از نگاه می افتد چشم ِ تو انتهای ِ اشراق است سهروردی به راه می افتد سفسطه انتهایِ فلسفه بود چشم ِ...
-
تو در من به خواب رفته ای !
سهشنبه 24 دی 1392 11:30
هفت بار هفت خان را از اول به آخر از آخر به اول از وسط به وسط آمده ام شده ام دویده ام زمین خورده ام و هنوز تو و دیگر مردانِ عالم دل در گروی آنانی دارید که پا روی پا انداخته اند!... . . . مهدیه لطیفی ***************** تو در من به خواب رفته ای .... دیگر با صدای بلند نمی خندم با صدای بلند حرف نمی زنم دیگر گوش نمی دهم به...
-
امتحان من :)
سهشنبه 17 دی 1392 19:19
سلاااااااام زمستونی به همتون .. خوبین ؟ اوضاتون چطوره ؟ با زندگی میسازید ؟ منم خوبم.. روزا خوبه فقط آدماش وصله ناجورن البته بعضیاشون امتحانا یکی یکی داره میگذره خوب شروع کردم اما نمیدونم چرا بد پیش میره :| دیروز اینجا خیلی برف اومد بعد چندین سال مردم سر از پا نمیشناختن واسه برف بازی و آدم برفی منو آبجیمم وقتی برف...
-
یک سخن
پنجشنبه 28 آذر 1392 12:02
خاطره ای در درونم است چون سنگی سپید درون چاهی سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز برایم شادی است و اندوه. در چشمانم خیره شود اگر کسی آن را خواهد دید. غمگین تر از آنی خواهد شد که داستانی اندوه زا شنیده است. می دانم خدایان انسان را بدل به سنگی می کنند بی آن که روح را از او برگیرند. تو نیز بدل به سنگی شده ای در درون من تا...
-
عشق
پنجشنبه 21 آذر 1392 17:46
ما دیر به دنیا آمده ایم که زود به زود خسته می شویم! قدیم ها دنیا روی دور ِ تند نبود قدیم ها می شد عاشق شوی... خیر نبینی... سال ها بعد خسته شوی نه که خیرندیده باشی از همان سر و چنگ بیندازی به هر سلامی تا بل خستگی هایت را بتکانی تناسخ است یا تکامل؟ که در سی سالگی هزار سال زندگی کرده ایم!؟ . . . مهدیه لطیفی...
-
می مانم
سهشنبه 12 آذر 1392 15:35
به کلاغ گفتند حرف بزن. گفت قار گفتند بخند. گفت قار گفتند گریهای سر کن گفت قار قار قار و در قار کلاغ نبود هیچ. کلاغ حنجره اش زخمدار آوازی است که پرندگان نمیخوانند… بیژن نجدی ********************* تنها نشستهای و چای مینوشی و سیگار میکشی هیچ کس تو را به یاد نمیآورد این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی و تو حتی...
-
:)
دوشنبه 4 آذر 1392 21:09
سلام .. چطورین ؟ :) شرمنده نت نداشتم نتونستم بیام .. این روزها حالم خیلی خوبه.. دوستای جدید حال دلمو عالی کردند.. با یه گروه از بچه های اصفهان رفتیم صفه جاتون خالی خیلی خوش گذشت.. خب دیگه اومدم بگم خوبم * به زودی پست جدید گذاشته می شود * لبخند فراموش نشه ... لیلی :)
-
تصمیم آخر
یکشنبه 26 آبان 1392 17:56
موقه اش رسیده با خودم تصویه حساب کنم دو دوتا کنم ببینم 22 سال خود را چگونه گذرانده ام از تولدم ماه هاست که گذشته اما انگار دوباره به تولدم نزدیک شده ام لیلی از زندگیش نوشت تمام ماجرا را ننوشت اما از کودکیش از قبل از تولدش تا عاشق شدنش از جدایی ها از تهمتها از تحقیر ها نوشت .. لیلی صبور است . لیلی را تکه تکه کردند بی...
-
دردها
شنبه 18 آبان 1392 18:56
شب ها درد ها به توان می رسند! و توانا تر از همیشه تاوان تمام روزهایی که با تو بی درد بودند را پس می گیرند روز ها هر چه این فکر های به کمین را نادیده بگیرم آن ها به تیز کردن چاقو هایشان ادامه می دهند تا شب... ... و شب ها آنکه از همه تیز تر است در مشت تو برق می زند! مهدیه لطیفی + خاطرات روزهای گذشته وبلاگم داره منو از...