-
شمشیر خیانت
یکشنبه 10 دی 1391 15:57
هرگاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره می زند خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته در می آورم... می بوسمش...صیقلی عاشقانه ....اندکی نمک به رویش نوازشش کرده دوباره بر سر جایش می گذارم. از قول من به آن لعنتی بگویید: خیالش تخت من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفادارم . . .
-
خاطرات
شنبه 9 دی 1391 09:50
خاطرات را باید سطل سطل از زندگی بیرون کشید خاطرات نه سر دارند نه ته بی هوا می آیند تا خفه ات کنند . . . میرسند گاهی وسط یک فکر گاهی زسط یک خیابان و گاهی وسط یک حرف...سردت می کنند رگ خوابت را بلدند زمینت می زنند... خاطرات تمام نمی شوند تمامت می کنند . . . !!!
-
بهشت...جهنم
پنجشنبه 7 دی 1391 08:35
عارفی را دیدند مشعلی و جامی آب در دست.. پرسیدند : کجا میروی؟ گفت: میروم با این آتش بهشت را بسوزانم و با این آب جهنم را خاموش کنم تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند... نه بخاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم . . .
-
اینجا
چهارشنبه 6 دی 1391 22:31
اینجاهوا نیست... ! اینجا سوز سردی دل به استخوان زده است.... ! اینجا همه چیز سیاه و سپید است....! اینجا دل، ماه هاست در مشتهای گره شده است....! اینجا اوضا اصلا خوب نیست...! خداکند جاهای دیگر هوایش خوب باشد...جایی که تو نفس میکشی..خدا کند. . .
-
زمستان
شنبه 2 دی 1391 19:09
می پسندم زمستان را که معافم می کند از پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچد اشکی که در نگاهم می چرخد آخر همه فکر میکنند سرما خورد ام . . . !!! دیگر از < وفا > می ترسم هر روز <سگ گله> را با گرگها می بینم . . . از دیگران چه توقعی داریم وقتی اولین حس مادرمان به ما تهوع بود . . . شده ام معادله چند مجهولی این...
-
. . .
پنجشنبه 16 آذر 1391 17:40
دلم پرواز می خواهد...
-
هرگزنخواب
پنجشنبه 9 آذر 1391 22:25
دیگر نخواب کوروش، داراجهان ندارد،سارا زبان ندارد، رستم در این هیاهو، گرزگران ندارد، روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید،زیرا دل سپاهان،نقش جهان ندارد،بر نام پارس دریا،نامی دگرنهادند،گویی که آرش ما،تیر و کمان ندارد، ... دریای مازنی ها، برکام دیگران شد، دارا کجای کاری؟ دزدان سرزمینت، بر بیستون نوشتند، اینجا خدا ندارد!...
-
زخم
شنبه 4 آذر 1391 12:24
باید زخمها رو پنهان کرد اینجا مردم زیادی با نمک شدهاند....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 آذر 1391 12:04