اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

یک سخن

خاطره ای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.

در چشمانم خیره شود اگر کسی
آن را خواهد دید.
غمگین تر از آنی خواهد شد
که داستانی اندوه زا شنیده است.

می دانم خدایان انسان را
بدل به سنگی می کنند بی آن که روح را از او برگیرند.
تو نیز بدل به سنگی شده ای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی.

آنا اآخماتوا
ترجمه‌: احمد پوری
****************

بازی را باخته‌ام
ولی تو جای من گریه می‌کنی
تو که می‌گویند
بُرده‌ای

شهرام شیدایی
"***************

مردی بی لبخند
یک نفر که آخرین نفر است
تند و تند...
آخرین مانده های زمین را جمع می کند و می رود...
یعنی مرا ندید!؟

دنیا که توی قصه های قرآن مادربزرگ این جوری تمام نمی شد!
چرا "زمین" را می برد!؟
پس من کجا بنویسم؟
کجا بخوابم؟
کجا عاشق شوم؟
...
نکند دنیا تمام شود و من نمرده باشم!

یعنی من
روی نقطه کور دیدِ خدا بوده ام عمری!؟؟

مهدیه لطیفی
*******************
تمامی‌ الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!

احمد شاملو


+زن شاد ، زنی نیست که هیچ گونه نگرانی ندارد.. او ، زنی است که نگرانی دارد ، ولی نمی گذارد نگرانی ها شکست اش دهند . 

+ایشالا سال دیگ اردیبهشت یکبار میام تهران واسه نمایشگاه کتاب یکبار هم میرم مشهد چون ترم آخره دانشگامه با بچه ها روزای خوبی بگذرونیم :) برنامه ها دارم واسه خودم

+لبخند فراموش نشه :) 

لیلی

عشق

ما دیر به دنیا آمده ایم
که زود به زود خسته می شویم!

قدیم ها دنیا روی دور ِ تند نبود
قدیم ها می شد عاشق شوی...
خیر نبینی...
سال ها بعد خسته شوی

نه که خیرندیده باشی از همان سر
و چنگ بیندازی به هر سلامی
تا بل خستگی هایت را بتکانی

تناسخ است یا تکامل؟
که در سی سالگی
هزار سال زندگی کرده ایم!؟
.
.
.
مهدیه لطیفی
***************

مردم از دین خروج می کردند
تا تو سمت گنــاه می رفتی
شهر بی آبرو به هم می ریخت
در خیابان که راه می رفتی

علیرضا آذر
**************

کسی به در کوبید

بلند شد
موهایش را مرتب کرد
در را باز کرد

باد بود

برگشت
آشفته مو

"شهاب مقربین"

************

خواستند از عـشـق؛
آغوش و بوسه را حذف کنند
عشق؛
از آغوش و بوسه حذف شد...
"افشین یداللهی"


لبخند فراموش نشه :)

+ بعد نوشت : شرمنده دیر بهتون سر میزنم مشغول پروژمم و امتحانام :((

می مانم

به کلاغ گفتند حرف بزن. گفت قار

گفتند بخند. گفت قار

گفتند گریه‌ای سر کن

گفت قار قار قار

و در قار کلاغ نبود هیچ.

کلاغ حنجره اش زخم‌دار آوازی است

که پرندگان نمی‌خوانند…


بیژن نجدی

*********************

تنها نشسته‌ای

و چای می‌نوشی

و سیگار می‌کشی


هیچ کس تو را به یاد نمی‌آورد

این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی

و تو

حتی آرزوی یکی نبودی



فخری برزنده

********************

کجای جهان دور تر است

آن جا که تویی

این جا که منم


سیروس نوذری

********************

روی میز

گزینه‌ی دوست داشتن هم بود

من دستانت را برداشتم.


سیدمحمد مرکبیان

********************

ماندن یا نماندن

سوال این نیست

آی که چشم های تو می گویند : بمان!

می مانم

حتا اگر جهان را

بر شانه های خسته ی من

آوار کرده باشی.


حسین منزوی



+ لبخند فراموش نشه :)


لیلی


بعد نوشت : آنقدر فراموشی را یاد خودم دادم که حتی یکساله شدن وبلاگم از یادم رفت ... 4 آذر تولد "تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم "  بود ... 

:)

سلام .. چطورین ؟ :)


شرمنده نت نداشتم نتونستم بیام .. این روزها حالم خیلی خوبه.. دوستای جدید حال دلمو عالی کردند.. با یه گروه از بچه های اصفهان رفتیم صفه جاتون خالی خیلی خوش گذشت.. 


خب دیگه اومدم بگم خوبم 


* به زودی پست جدید گذاشته می شود * 


لبخند فراموش نشه ... 

لیلی :)