اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

تسلیت

گاهی معشوق

برخلاف قانون فیزیک عمل می کند

هر چه به او نزدیکتر میشوی

دورتر به نظر می رسد

هر چه فاصله اش بیشتر می شود

بزرگتر به نظر می رسد

چشم می بندی .... می بینی اش

چشم باز میکنی ..... نیست


هر گاه دیدی چنین است

صمیمانه به خودت 


تسلیت بگو .....

روز چون تیر و کمان 

اگرچه نزدیک


ولی 

پیوستن ما نهایتش فاصله بود


من

کاناپه ای پوسیده در باران


تو 

سربازی دور افتاده با گلوله ای در پهلو