اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

بهشت...جهنم

عارفی را دیدند مشعلی و جامی آب در دست.. 

پرسیدند : کجا میروی؟ 

 

گفت: میروم با این آتش بهشت را بسوزانم و با این آب جهنم را خاموش کنم 

 

تا مردم 

 

خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند... نه بخاطر عیاشی در بهشت  

 

و 

 

ترس از جهنم . . .

نظرات 5 + ارسال نظر
آرشید پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 09:10 http://arshid.blogsky.com/

سلام
بسیار عبرت آموز و زیبا بود
سپاسگزارم .

سلام
ممنون از شما...

MOH@M@D @Li پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 10:33 http://kabotargitarist.mihanblog.com/

خیلی زیبا کاشکی اینجوری بود

کاش....

حامد و هدی پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 20:05 http://www.hamedhoda.blogfa.com

سلام
به وبمون خوش اومدی

سلام

ممنونم...

ایمان جمعه 8 دی 1391 ساعت 18:34 http://shoordelan.mihanblog.com/

لابه لای دل ما
همیشه حرفی که
برای بیان باشد
روشن می ماند
ولی هیچگاه
شنیده نخواهد شد.............!!

ممنونم...زیبا بود

عارفه جمعه 8 دی 1391 ساعت 20:31 http://www.a-moradi68.mihanblog.com

سلام لیلی جون...الهی قربونت شم من یخرده گرفتاری درسام زیاد شد زیاد نت نمیام.....انشا الله بعد از کنکورم میام جبران میکنم گلم

سلام عزیزم
باشه گلم...ایشالا که رتبه خوبی میاری...قربونت گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد