هرگاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره می زند
خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته
در می آورم... می بوسمش...صیقلی عاشقانه ....اندکی نمک به رویش
نوازشش کرده دوباره بر سر جایش می گذارم.
از قول من به آن لعنتی بگویید:
خیالش تخت
من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفادارم . . .
هر کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
خیلی جالب بود....ممنونم
میدونی که سگ به وفاداری معروف ولی بعد انجام کاری میگن مثل سگ پشیمونم چون ته وفاداری پشیمونی
جالب بود مطلبت
دقیقا....
ممنونم
شنیدنی بود .
ممنونم