اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

مرا

احاطه کرده اند

در های  بسته

جاده های نا تمام

تفنگی روی شقیقه

که دستور رفتن

بندی بر پا

که تمنای بودن

 .

.

یک جا بایددست شست

یک جا باید دل کند

پشت بر هر آنچه که خاستنی است

.

.

 

دست هایم را شسته ام

دلم را

اما چه کنم؟

رنگت از دل …

نمی رود که نمی رود

.

نظرات 6 + ارسال نظر
fantik سه‌شنبه 17 تیر 1393 ساعت 18:39

+ از دل نمی رود... ک نمیرود

+ ســـــــــــــلام جیگر.

:(

+ سلااااام به رو ماهت عزیزچیم

فاطیـ ـ چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 01:39 http://www.ef-se7en.blogfa.com

مرا احاطه کرده است این دنیا .... مرسی عزیزم از همه ی لطفت :)

+قالب وبلاگت عالیِ مثل قالب چندتا از عزیزای من هست

فدااااات :)))

+ لطف داری عزیزم :)

محمد چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 11:23 http://yatoyabazamto.mihanblog.com

مَنتَظر هیچ دَستی دَر هیچ جآی این دُنیآ نَبآش.


آشکهآیَت رآ بآ دَستهآی خودَت پآک کُن:


هَمه رَهگُذَرَند...

رضا چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 11:37 http://asheeghi.blogfa.com

ممنون
.
خواهش میکنم

:)

رضا چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 11:37 http://asheeghi.blogfa.com

زدم فریاد خدایا این
چه رسمیست یکى
را دوست دارم پیش
من نیست یکى را
دوست دارم قد دنیا
ولى او از دل من با
خبر نیست چگونه
من در این گرداب مانم
که یار من زه من
دور است جانم دراین
مأوا که نامش دنیا
است چگونه اى خدا
زنده بمانم

بابک پنج‌شنبه 26 تیر 1393 ساعت 09:16 http://ban-baran

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد