اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

می رومــــــــــ

می روم خسته و افسرده و زار  ،سوی منزلگه ویرانه خویش 

به خدا می برم از شهر شــــــما ،دل شوریده و دیوانه خویش


می برم تا که در آن نقطه دور  ،شستشویش دهم از رنگ نگاه

شستشویش دهم از لکه عشق،زین همه خواهش بیجا و تباه


می برم تا ز تو دورش سازم ، زتو ای جلوه امیـــــــــــــــد حال

می برم زنده به گورش سازم ، تا از این پس نکند یاد وصــــــال


ناله میــــــــــــــــــ زد  ،   می رقصد اشکــــــــــــــــــــ


از تو ای چشمه جوشان گناه ، شاید آن به که بپرهیزم من 


بخدا غنچه شــــــــــادی بودم ...

دست عشق آمد و از شاخم چید


شعله آه شوم صد افسوس

که لبم باز بر آن لب نرســـید


عاقبت بار سفر باید بست 

می روم خـــــــــــــنده به لب ، خونیـــــــــــــــــــن دل 


می روم از دل من دست بردار

ای امیــــد عبث بی حاصل .....

نظرات 9 + ارسال نظر
سعید جمعه 26 مهر 1392 ساعت 11:24 http://http://35682183.blogfa.com/

رنجش از صفرا و سودا نبود
بوی هر هیزم پدید اید زدود

دقیقا :(((

کوچولو جمعه 26 مهر 1392 ساعت 11:44 http://ou-man917.blogfa.com

سلام عزیزم.میبینم که شعرای فروغو میخونی.من عاشق شعراشم.بازم بهم سر بزن و یه کم از این حال و هوای دپرسی بیا بیرون خانومی

سلاااااااااام کوچولو جان :)) بعله و اینا

چشم

بانوچه جمعه 26 مهر 1392 ساعت 12:23 http://www.smartiiiz.blogfa.com

درود بر بانو لیلی
درود بر قالب سفیددددددددد
درود بر فروووووووووووووغ

ذوووووووووووووووووووووووووووووق میکنیم

مسی جمعه 26 مهر 1392 ساعت 12:27

می برم تا که در آن نقطه دور ،شستشویش دهم از رنگ نگاه

شستشویش دهم از لکه عشق،زین همه خواهش بیجا و تباه
عه این آهنگه داشم خیلی دوسش داره
سلام چیوری چ خبرا؟؟؟؟؟

آهنگ ! نیمیدونم والا ..من یجا نوشته بود نوشتمش

سلاااااام.. خوبم :)) سلامتی.. فردا قراره با دوستای دانشگاهیم البته دخترا بریم کوه.. البته من صبحش سر کارم ظهر بهشون ملحق میشم :|

کوچولو جمعه 26 مهر 1392 ساعت 19:55 http://ou-man917.blogfa.com

آرامش آغوش تو‘ آرامش شبهای من است
آرامش آغوش تو
رویا ی شبهای من است
رویا شکن تعبیر کن
این خواب تن سوز مرا...

قشنگه.. ممنونم :))))

پدرام شنبه 27 مهر 1392 ساعت 10:06

دقت کردی شانس زنگ در بقیه رو میزنه با کله میره تو !

به ما که میرسه زنگ میزنه فرار میکنه

والا ... کاش فقط فرار میکرد یه دو تا بدختیم میندازه گردنمو فحشمونم میده :)))))

فافا شنبه 27 مهر 1392 ساعت 10:25

سلام عزیزم شنیدم امروز قراره بری کوه برو واسه روحیت خوبه :)
پستات رو خونده بودم یکیشم حذف شد البته خیلی نگران کننده بود :(


بعد هم بدون یکی خیلی دوست داره هروقت من میام وبلاگت همیشه دونفر انلاین هست

قالب حدید هم مبارک:*

ا من نمیدونستم رشتت مدیریت جهانگردیه ایول ایول خوشمان امد

سلام فافا گلم.. بعله.. کاش میومدی که ببینمت :))
بیخیال الان خوبم عزیزم...
واقعا.. بعیده کسی منو دوست داشته باشه خخخخ
مرسی فداتشم..
بعله ما ایننیم خخخخخخ خوشحالم خوشت اومده.. بوس

سعید شنبه 27 مهر 1392 ساعت 18:59 http://http://35682183.blogfa.com/

مــــن چـه گـــــویم ، کـــــه راز دل مــــن پــــــــــی ببرید
ره بســـــر منــــزل شــــوریده دلان ، کــــــــــی ببرید
ســـــــاز آن ســــــوز نــــــدارد بنـــــالد بــــا مـــــــا
بهــــر تسکــــین دل ســـوختگـــــان ، نی ببرید
هر کجا محفل گرمی است که رنگی خواهد
قدحی خون دل ما ، عوض می ببرید..

:((((
اوهوووم

سعید سه‌شنبه 30 مهر 1392 ساعت 09:28 http://http://35682183.blogfa.com/

هر آنچه که بتواند انسان را تکان بدهد و او را از یخ زدگی

و سنگ شدگی آزاد کرده به جریان و سیلاب بیندازد ارجمند

است. گر چه آن عامل بلا باشد!

چنین جریانی انسان را از واماندگی و بستگی به تحرک و پویایی

می کشاند.

انواع بلایای آسمانی و زمینی و حوادث اجتمایی و

خانوادگی...سبب می شوند که انسان از جای خود کنده شود .

آنوقت حرکتش معنی دار می شود و گام هایش متفاوت و در جهت

بلندی و اعتبار برداشته می شود.

باور مولانا بر آن است که انسان در واماندگی مثل آب راکد می گندد

و آدم های دیگر از حال او خسته و آزرده می شوند.

واماندگی حرام صوفیانه است!

دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی

اوهووووم .. دقیقا :))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد