اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت پر از رد پای دقایق نبود
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بی خیالی نبود
اگر گوش سنگین این کوچه ها
فقط یک نفس می توانست
طنین عبوری نسیمانه را به خاطر سپارد
اگر آسمان می توانست ، یکریز
شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد
اگر رد پای نگاه تو را باد و باران
از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد
اگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد
اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را
برای کسی باز می کرد
و می شد به رسم امانت
گلی را به دست زمین بسپریم
و از آسمان پس بگیریم
اگر خاک کافر نبود
و روی حقیقت نمی ریخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد
اگر کوها کر نبودند
اگر آبها تر نبودند
اگر باد می ایستاد
اگر حرفهای دلم بی اگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر می توانستم از خاک
یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را می توانستم ای دور
از دور
یک بار دیگر ببینم
قیصر امین پور
اگر حرفهای دلم بی اگر بود


اگر فرصت چشم من بیشتر بود...
عالی بود عالــــی...
ممنون(;
خواهش....
راضی به ناراحت کردنت نیسم... اما خوشحالم خوشت اومده
سلام...
واقعا قشنگ و زیبا بود...
درود بر قیصر امین پور و روحش شاد
سلام
ممنونم
درود...یادش گرامی
مـــــرور میکنمـــ خـــاطراتــمانـــ را
امـــــــا مگر
کپـــی برابـــر اصــلــ میشود؟؟
دلــــم خودتــــــ را میــخواهـــد . . .
دلم گرفت...خیلی قشنگ بود....
شرمندم....
عاشقِ قیصرم
مخصوصن شعرِ قطارشو
شنیدی؟؟؟
اونکه در مورد یه شاعره؟؟
لیلی
به سهیل بگو نمیشه کامنت بذارم
میگه امکان درج متن تبلیغاتی نیس
باشه عزیزم... چند بار وبلاگشو بازو بسته کن درست میشه اگه نشد یه مین صبر کن دوباره باز کن
نه که شما اصن اینطوری نیستین
نه من نیسم... من خراب رفاقتم
تقدیر من این است که با درد بسازم / از این دل نامرد دلی مرد بسازم
انگار قرار است که من داغ دلم را / با گریه ی چشمان خودم سرد بسازم
ممنونم احسان...
خــבآیــ ــآ.......
جــ ــآے ســ ــورهـ اے بـــﮧ نــ ــاҐ " عشــ ـــق "
בر قــ ــرآنتـــــــ خــ ــآلــیستــــــ......
کـــﮧ ایـــטּ گــ ــونــﮧ آغــ ــآز مـــے شـ ـــوב ؛
" قســـҐ بــــــــــﮧ روزے کـــﮧ בلـتـــــــ رآ مــــے شکـــننــב و جــ ـــز خــ ـــבآیتــــــــ
مــ ـــرهمـــے نخــ ـــواهــے یــ ــآفتــــــــــــ..........." ♀♀♀
نبودنت را ،
تـــــاب می آورم
رفتن را ،
تحمـــــّل میکنم
فراموش شدنم را ،
بــــاور میکنم
امــــــا !!!
فــــــراموش کردنــــــت...
دیگر
کـــــا رِ مـن نــیست
ارغوان ! شاخه ی همخون ِ جدامانده ی من
آسمان ِ تو چه رنگ است امروز ؟
آفتابی ست هوا ؟ یا گرفته ست هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوارست
آه ، این سخت ِ سیاه آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پروازِ نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز ِ شبِ ظلمانی ست
نفسم می گیرد که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست رنگ ِ رخ باخته است
آفتابی هرگز گوشه ی چشمی هم
بر فراموشی ِ این دخمه نینداخته است
اندرین گوشه ی خاموش ِ فراموش شده
کز دم ِ سردش هر شمعی خاموش شده
یاد ِرنگینی در خاطر ِ من گریه می انگیزد :
ارغوانم آنجاست ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل ِ من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
پیروز سرباند باشید
ممنونم فرهاد...بسیار زیبا بووووووووووود
مثل همیشه پر از معنا

زیبا
خدا یش رحمت قیصر امین پور
خواهش...

بیامرزد
سلام
زیبا بود!
مثل همیشه
ممنون از دعوتت
سلام
ممنونم
خواهش
salam
aji mesle hamishe 20
dam qeysar amin poor garm ba in shahkaresh
az on bishtar dam shoma garm ke ina ro
mizari ke ma bekhunim
سلام
خواهش
ممنونم عادل
سلام ممنونم که به وبلاگ ما سر زدی
وبلاگ قشنگی داری همیشه موفق باشی و سر بلند
سلام
خواهش
ممنونم
گفتم: تو شیرین منی
گفتی: تو فرهادی مگر؟
گفتم:خرابت می شوم
گفتی: تو آبادی مگر؟
گفتم:ندادی دل به من
گفتی:تو جان دادی مگر؟
گفتم:ز کویت می روم
گفتی: تو آزادی مگر؟
گفتم:فراموشم نکن
گفتی:تو در یادی مگر؟
دلتشاد
خدای نامیرا نگهدارت
ممنونم که همیشه لطف داری
مثل همیشه فوق العاده بود عزیزم....
ممنونم عزیزم
راستی قالب نو مبارک...
خیلی نازه این قایقه....
ممنونم عزیزم
قابل شوما رو نداره
شبهای پریشان تکراری شب های پریشان هستیم
آغاز که نه ، شبیه پایان هستیم
سی سال سرودیم غزل ،باز هنوز
اندازه اول دبستان هستیم
سعید سالمی
زیبا
ممنونم..پس
آدرس؟
سلام لیلی عزیزم
خوبی؟
چند روزی نبودم عزیزم
راستش من محمد علی رو نمیشناسم
اسم وبلاگیش چی بود؟
سلام عزیزم...ممنونم
جدی؟ بیایید با احساسات همدیگر بازی نکنیم
با تو من هم جامه ی شب می شوم
هم طپش با گرگره تب می شوم
با تو من هم بستره گلبرگ ها
از شکفتن ها لبالب می شوم
ممنونم...زیبا بود
حتی اگه همه ی اگرا هم حل بشه عابرا همچنان بیخیال رد میشن ...
اگر عادت عابران بی خیالی نبود... نمیشه ... همیشه خواهد بود!
فکر کنم معصومه این شعره رو میگه :
قطار میرود ... تو میروی ... تمام ایستگاه میرود ...
این اسمایلا نبود چجوری جواب میدادی نظرامو؟