روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند، او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد، اما عقرب انگشت اورا نیش زد. مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد، اما عقرب بار دیگر او را نیش زد. رهگذری او را دید و پرسید: برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟ مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم. تقدیم به کسانی که نیش عقربها از دوستان خود خوردند و حرف نزدند و دوباره عشق ورزیدن...
نزدیک بهار بود و مردم برای جشن بهاری خود را آماده می کردند. چند دلقک از سرزمینی دور، از دهکده شیوانا عبور می کردند. آنها نمایشی ترتیب دادند و شرط تماشای نمایش را پرداخت مبلغی سنگین تعیین کردند. همه مردم نمی توانستند این نمایش خنده دار را ببینند و فقط عده خاصی می توانستند به دیدن نمایش بروند.
روزی شیوانا دختر و پسر جوانی را دید که غمگین و افسرده از کنار مدرسه عبور می کنند.
با تبسم از آنها پرسید: «دهکده ای که جوانانش غمگین باشند روی شادی را نخواهد دید! چرا افسرده اید؟!»
دختر و پسر گفتند پول کافی برای خرید بلیت نمایش دلقک ها ندارند و نمی توانند مانند هم سن و سال هایشان به تماشای نمایش خنده دار بروند و شاد باشند!
شیوانا با تعجب گفت: «مگر شادی می تواند بدون اجازه ما از بیرون وارد وجود ما شود. شادی اتفاقی است درونی که محل وقوع آن نیز در درون ما و با اجازه ماست. دلقک ها فقط می توانند کسانی را بخندانند که خود را آماده خندیدن کرده باشند. برخیزید و بخندید تا از درون شاد باشید و هرگز اجازه ندهید دیگران برای شاد بودن شما نقشه بریزند و تصمیم بگیرند. در زندگی شادی خود را به هیچ چیز بیرون از وجودتان مشروط نکنید. رئیس کارخانه شادی سازیتان خودتان باشید!» دلشاد باشی
کاش می دانستیم زندگی کوتاست خیلی کوتاه . کاش از ثانیه ها و لحظه های زندگی لذت می بردیم، کاش همه را دوست داشتیم کاش معنی صداقت را می فهمیدیم، کاش دلهایمان دریایی می شد ، کاش می فهمیدیم زندگی زیباست ، کاش می دانستیم که ما نمی فهمیم فردا برایمان چه اتفاقی می افتد ، کاش بهانه ای برای ناراحت کردن دلهای زخم خورده نداشتیم
حسین پناهی رو خیلی دوست دارم

آخری شاملو اِ؟؟
ممنون(;
مثه من.....

راستش منم نیمیدونم
خواهش
روی سنــگ فــرش خیــابــان،
در انتظــار یــک دســت، یــک فــوت!
ایــن همــه رهگــذر؛
کســی پیــامــی نــدارد بــرای کســی؟!
قصــه ایــن همــه #تنهــایــی را
قــاصــدک بــه کجــا خــواهــد بــرد .
ممنونم
روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند،
او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد، اما عقرب انگشت اورا نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد،
اما عقرب بار دیگر او را نیش زد. رهگذری او را دید و پرسید:
برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟
مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.
تقدیم به کسانی که نیش عقربها از دوستان خود خوردند و حرف نزدند
و دوباره عشق ورزیدن...
ممنون عزیزم...
بعضـــــی وقتـــ ـ ــا مجبورے تو فضاے بغضتــــــ بخندے...
دلتـــــ بگیره ولـــــے دلگیرے نکنـــــے...
شاکـــے بشــے ولـــے شکایتـــــ نکنے...
گریه کنے اما نذارے اشکاتـــــ پیدا شن...
خیـــ ـ ـــلے چیزارو ببینے ولے
ندیدش بگیرے...
خیلے حرفارو بشنوے
ولی نشنیده بگیرے!
خیلے ـها دلتـــــو بشکنن ...
و
تــــــو
فقــــط
سکوتــــــ کنے....
√همیـــטּ
دقیقا....
زیبا بود
ممنونم
salam kheyli qashang budan


aji ba ejazat azashun copy gereftam
ta tu kampiuter
dashte bashameshun akhe kheyli ziba budan
mamnun ke khabaram mikoni
sheklaki nabud ta booset konam
pas bezar in karo konam
boooooooooooooooooooooooooooooooooooooss
سلام
ممنونم...
اشکال نداره...
ممنونم عزیزم
قابل نداشت
از درون شاد باش
نزدیک بهار بود و مردم برای جشن بهاری خود را آماده می کردند. چند دلقک از سرزمینی دور، از دهکده شیوانا عبور می کردند. آنها نمایشی ترتیب دادند و شرط تماشای نمایش را پرداخت مبلغی سنگین تعیین کردند. همه مردم نمی توانستند این نمایش خنده دار را ببینند و فقط عده خاصی می توانستند به دیدن نمایش بروند.
روزی شیوانا دختر و پسر جوانی را دید که غمگین و افسرده از کنار مدرسه عبور می کنند.
با تبسم از آنها پرسید: «دهکده ای که جوانانش غمگین باشند روی شادی را نخواهد دید! چرا افسرده اید؟!»
دختر و پسر گفتند پول کافی برای خرید بلیت نمایش دلقک ها ندارند و نمی توانند مانند هم سن و سال هایشان به تماشای نمایش خنده دار بروند و شاد باشند!
شیوانا با تعجب گفت: «مگر شادی می تواند بدون اجازه ما از بیرون وارد وجود ما شود. شادی اتفاقی است درونی که محل وقوع آن نیز در درون ما و با اجازه ماست. دلقک ها فقط می توانند کسانی را بخندانند که خود را آماده خندیدن کرده باشند. برخیزید و بخندید تا از درون شاد باشید و هرگز اجازه ندهید دیگران برای شاد بودن شما نقشه بریزند و تصمیم بگیرند. در زندگی شادی خود را به هیچ چیز بیرون از وجودتان مشروط نکنید. رئیس کارخانه شادی سازیتان خودتان باشید!»
دلشاد باشی
سلام
خیلی خوب بود فرهاد... ممنونم
سلام مرسی خیلی وبت قشنگه دست خوشی داری اجی لیلی
سلام
ممنونم...لطف داری
چرا اینقدر اینجا مطالب سیاه است
خانه سیاه است...فروغ!
دنیا زشتی کم ندارد، زشتی های دنیا بیش تر بود، اگر آدمی بر آن ها دیده بسته بود.امّا آدمی چاره ساز است
پس چاره کنید برای سپیدی اینجا
ممنونم...خیلی زیبا بود
سلام عزیزم،وقتی تو برام دعا کنی چرا موفق نشم؟؟؟؟
قربونت برم
سلام گلم
ممنون عزیزم لطف داری...فدات
آدما کنارت هستند تاکی؟ تا وقتی که به تو احتیاج دارند
از پیشت می روند یک روز... کدام روز؟
وقتی کسی جایت آمد دوستت دارند تا چه موقع؟
تاموقعی که کسی دیگررا برای دوست داشتن پیدا کند
میگویندعاشقت هستندبرای همیشه نه...
فقط وقتی که نوبت بازی با تو تمام بشود
واین است بازی با هم بودن
سلام عزیزم
آپ عالی داری
وبمو راه انداختم
عاشقِ چارلی چاپلینم
سلام گلللللللللللللللللللللللم
فداتم...چشم حتما میام
ولی باز نمیشه چراااااااااااااا
با چارلی موافقممممممممممممممممم
حسین پناهیم عالیههههههههه
خیلی دوست داشتم...مطالب قشنگی بودن
ممنونم عزیزم
کاش می دانستیم زندگی کوتاست خیلی کوتاه . کاش از ثانیه ها و لحظه های زندگی لذت می بردیم، کاش همه را دوست داشتیم کاش معنی صداقت را می فهمیدیم، کاش دلهایمان دریایی می شد ، کاش می فهمیدیم زندگی زیباست ، کاش می دانستیم که ما نمی فهمیم فردا برایمان چه اتفاقی می افتد ، کاش بهانه ای برای ناراحت کردن دلهای زخم خورده نداشتیم
کاش...
ممنونم
وااای عاشقتم لیلی
خیلی ناز بود
کیف کردم
ممنونم عزیزم
لطف داری
خو نمیدونی واس چی پست میذاری؟
احمد شاملو اِ
دلم خواست..
یاد دارم از دبستان در کتاب،درس اول صحبت نان بودو آب،آنچه را در خردسالی خوانده ایم،همچنان در جستجویش مانده ایم...
خیلی جالب بود آجی جووووووووووونم...
سلام ممنون که اومدی
وبت خیلی قشنگه
بای
سلام
خواهش
ممنونم
بای
عالی بود....سر بزن
ممنونم
میام
آخه مگه میشه وقتی تو گریه میکنی آینه بهت نخنده
این چارلی هم دیگه شورشو در آورده با این حرف زدنش
خیلی قشنگ گفتی هرکدوم عالمی دارند...
مخصوصا سخن چارلی چاپلین