اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

حراست

امروز واقعا بتمنی شده بودم واس خودم.. یعنی کارد میزدی خونم در نمیومدا  :|

صبح واسه اینکه سوار سرویس دانشگاه آزادیا نشیم ( چون گرون میگیره و پول رفتو برگشت رو به زور میگیره _البته بنده تا بحال مقاومت کردم _ ) خلاصه صبح با مینی بوس رفتیم که مسیرش به ما میخورد ..زودتر پیاده شدیم تا حراست نبینه باز گیر بده_ منم که حالم از حراستمون بهم میخوره از بس عوضیه _


خلاصه پیاده شدیم یه تیکه تا دانشگاه پیاده اومدیم دیدم ای بابا حراست داره میاد طرفمون_ حالا شانس ما هفت هشتا پسرای دانشگاه دم در دانشگاه داشتن میدیدن _  شروع کرد به داد و بیداد که چرا شما 4 نفر سوار سرویس نشدین من واسه شما بپا گذاشته بودم واسه چی با مینی بوس اومدین ، ما هم گفتیم ما با تاکسی اومدیم .. برگشته میگه حالا تکلیفتونو مشخص میکنم و پرونده هاتونو در میارم زنگ میزنم خونه منم قهقه ای زدم گفتم : بچه دبیرستانی میترسونی ! منو از بابام میترسونی ! برو هر کار دلت میخواد بکن .. حالا این وسط بچه ها منو به آرامش دعوت میکردن ولی من اون روی سگم بالا اومده بود.. حالا این وسط تو محوطه دانشگاه پُر پسر .. حراستم داد و بیداد راه انداخته بود انگار ما قتل کرده بودیم :| همه به ما نگاه میکردن ..


 بعد هم رفتیم اتاق حراست اسمامونو با رشته هامون گفتیم .. اومدیم بیرون و خونواده هامونو شیر کردیم که کوتاه نیاند.. به خونه ما زنگ زدن که مامانم نبوده بعد هم احمقا رو گوشی من زنگ زدن که من سر کلاس بودم جواب ندادم.. ولی به مادر یکی از بچه ها زنگ زده بودن مادرشم دست مریزاد شسته بودش حراستو.. خلاصه که میخواستیم بریم فرمانداری و شکایت کنیم که استادمون مانع شد و گفت ایندفه کوتاه بیاین.. 


+ دیروز جاتون خالی کوه صفه بودم با رفقا... 7 _8 تا دختر بودیم خیلی خوش گذشت البته من ظهر رسیدم چون سر کار بودم :| .. ولی از ترمینال صفه تا کوه صفه پیاده رفتم .. آهنگ گذاشته بودم و بلند بلند میخوندم آخه هیچ کس نبود :)))) ولی وقتی رسیدم دیگ به نفس نفس افتاده بودما خخخخخ 


همه دوتا دوتا بودن ( آجی و دادا  درواقع .. استغفروا... ) مدام به من نگاه میکردند که تنها بودم خخخ خلاصه رفتم بالا زنگ زدم به رفقا بیاند یکیشون دنبالم که ببرتم جایی که نشستن.. تنها نشسته بودم کنار استخر بالایی تو دید هم نبودم یهو دیدم یه پسر مثه چی ظاهر شد

 گفت : سلام  

من : :| سلام 

گفت : خوبین 

من : ممنون :|

گفت : شما هم تنهایین 

من : من :|  همراه اول :| 

گفتم نخیر من دوستام میاند دنبالم

بیچاره سرشو انداخت پایین و رفت مثه زبون بسته ها 


بعدشم بچه ها که دیر اومدن کلی فحش بارشون کردم و اینا 


همین دیگ.. خوش گذشت.. 


+ آنکه از من گذشت .. درگذشت

نظرات 15 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 17:26 http://http://35682183.blogfa.com/

خوب بود
تشویق

محمد یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 17:33 http://yatoyabazamto.bihanblog.com

گاهی باید ساکت شوید
غرورتان را ببلعید
و بپذیرید که اشتباه کرده اید
این تسلیم شدن نیست..
یعنی بزرگ شدن...

اوهووووم

ارباب یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 18:09 http://hareepoter.blogfa.com

سلام لیلی خانوم چه خبر دختر !
آپتو خوندم خیلی باخال بود کوه صفه رفتنت از همه باحال تر راستی کلا عادت داری پسر جماعتو اذیت کنی !

به به سلام ارباب:))

خخخخخخ .. ها خوبه که تا باشه از این اذیتا
آخه بچه پرو ان پسرا

ارباب یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 18:10 http://hareepoter.blogfa.com

این اهنگتم اگه میشه عوضش کن چیه این ،آدم دلش میگیره یاد تموم غمو غصه های زندگیم اوفتادم جون ارباب عوضش کن

نچ... نیمیشد

fantik یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 18:26 http://www.fantik70.blogfa.com

به به... چ کاری... خوب کاریش کردی حراستو...

+ چ بی نزاکت بوده . آخه مگه جلوی دانشجوهای دیگه به دانشجو تزکر میدن... !!
باید میکشیدتون کنار یا میبرد توی دفترش...

+ ما حراستمون اینطوره... بخواد گیر یده نمیذاره کسی موضوع رو بفهمه...


+ خوشحالم ک بهت خوش گذشته... همیشه خوش باشی

+ســــــــــــــــــلام



+اوهووووم :|

+خوش بحالتون:)))
+ممنونم :))))

+سلاااااااااااااااااااااااام

fantik یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 18:30 http://www.fantik70.blogfa.com

قالب نو مبارک

ممنونم

ارباب یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 18:36 http://hareepoter.blogfa.com

در پیوند ازدواج قرار نیست دو نفر به هم برسند!
بلکه قرار است با هم راه رسیدن به خدارا زودتر بپیمایند .
سلام آپم بدو بیا !

اووووووووه چه فلسفی شدیا خخخخخ

+سلام میام :)

sniper یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 22:18 http://www.bloc.blogfa.com

این حراستیا عوضی تر از خودشون ، خودشونن

آخ آخ گُل گفتی ... واقعا هم عوضین

فافا یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 23:35

دانشگاهت پیام نوره عایا؟

به اونا چه ربطی داره شما با چی میرین و میاین!:(

ایول خانواده هاتون دمشون گرم!نباید کوتاه اومد حراستیا خیلی...:|

عارضم به خدمتتون ما دانشگاهمون دخترونس

حالا چه ربطی داشت این وسط؟

پس کوه صفه اومدین خوش اومدین به به خوشحالم خوش گذشته:)

منم خوشحال میشم ببینمت عزیزم در خدمتیم دانشگاهم نزدیکه به ترمینال صفه

منم پایه ام دوست داشتی خبرم کن :))



اجی و دادا رو خوب اومدی!:))

امان ازین پسرا جل و حال بهم زن والا
یاده روی هم که میکنی

خوشم اومد خوشم اومد همیشه همینطور شاد و خوشحال باش عزیزم :)

دنیا دو روزه :)

بعله :| متأسفانه :(

والا همینو بوگو :|

جدی دخترونس خخخخخ ولی خوبه سرو گوشتون نمیجنبه

بعله جات خالی عزیزم

چشم

خخخخخخخ
والا

بعله پیاده روی هم میکنیم

چششششششششششششششششششم

hoda دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 00:23

اخی
چه روز سختی. منم هفته اول دعوا کردم.با برنامه ریزیمون!
دیگه کلاهم بیفته اونجا نمیرم بردارمش :| :/

همیشه خوش بگذره خانوووووم :)

+:(
لیلی جونم بیخیال

اوهوووم .. ولی حال میکنم کلا مردای بیشووور رو که به ریششون مینازن آدمشون کنم فکر کرده نَر که باشه هر کار خواست باید بکنه ...

آخی .. تو دیگ چرا عزیزم :(

مرسی فداتشم

+ آره باو بیخیال

امیرحسین... دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 08:58

کدوم دانشگاه؟!

پیام نووووووور :| در واقع پیام دق :|

بانوچه دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 09:30 http://www.smartiiiz.blogfa.com

به به یه پست شادانه از لیلی خانوووووووم
مگه استفاده از سرویس دانشگاه اجباریه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بعععععععععله دیگ خواستم جَو عوض بشه و اینا

والا دانشگاه ما اینطوریه :|

ناهید دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 23:32

اصن وقتی این پستو ازت خوندم حالم عوض شد...ب جون خودم:))))))

یعنی چطوری شد.. هاااااان

مهلا سه‌شنبه 30 مهر 1392 ساعت 12:44 http://happy-black1.blogfa.com

سلام لیلی جونم خوبی تو؟
چه خبرا؟
زندگی بر وفق مراد هس عایا؟
خانومی شرمنده برا نبودنم
خیلی سرم شلوغه !
ایشالا از این به بعد زودتر میسرم بهت:*

سلاااام عزیز دلم.. خوووووبم :))))
سلامتی عزیزا

آره گلم :))
دشمنت شرمنده عزیزم ..
اوه اوه منشی هم داری عایا
ایشالا

علیرضا سه‌شنبه 30 مهر 1392 ساعت 16:33 http://www.ghasedak68.blogfa.com

خوب حالا شما با مینی بوس رفتین مثلا چه ربطی به حراست داره؟؟؟استغفرالله به حق چیزای نشنیده...
شما چرا جوون مردمو سرافکنده میکنی خوب؟؟؟؟میبردیش با دوستاتم آشنا میشد

همینو بوگو.. اما مگه حراست دانشگاه ما آدمه .. والا :|

دوستام که اگه بودن سره پسره بیچاره رو میکندند میذاشتن رو سینه ش خخخ بعله ما هم چین دخترایی هستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد