اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

حال من خوب است ( باورم میشود... روزی )

بچه تر که بودم یه دفه با مامانم رفتم کلاس مداحی که خانومای سرشناس مداح شهرستان اونجا آموزش میدیدند استادشونم از آدمایی بود که وقتی روضه میخوند سنگ به گریه میوفتاد ... برای اولین بار بود تو این جلسه ها شرکت میکردم اونم به اصرار مادرم....

البته اینم اضافه کنم کلاس تو خونه خود همون استاد هفته ای یکی دو جلسه تشکیل میشد که منم همراه مادرم رفتیم تو یکی از این جلسات .. وقتی رفتیم وارد خونشون شدیم عجب خونه باصفایی داشت یه حیاط متوسط که تهش یه درخت انگور بود که به شکل سایه بون درستش کرده بودن و یه تخت زیرش گذاشته بودن .. وارد اتاق شدیم به همه سلام دادیم و یه گوشه نشستیم همه از مامانم در مورد من پرسیدن که مامانم منو معرفی کرد..

همه کسایی که اونجا بودن تقریبا سنشون بالای 30 سال یا بیشتر بود... استادشون بعد از پذیرایی که توسط یکی از خانوما انجام شد شروع به سخنرانی کرد.. من کلا از سخنرانی خوشم نمیاد .. خوش ندارم یکی بشینه و من زل بزنم به دهنش تا اون حرف بزنه اما خدایی این خانوم که مسن هم بود طوری حرف میزد که من خیلی خوشم اومد و تا آخر سخنرانیشو گوش دادم.
بعد نوبت به خوندن خانوما رسید یک یکی میکروفون گشت تا به دست مامانه من رسید که باید یه تیکه روضه میخوند.. تموم که شد استادشون به مادرم گفت بده به دخترت تا بخونه منو میگی میخ کوب شدم.. 
مامانم از خدا خواسته گفت اتفاقا خوب میخونه حیف که دنبال من تو جلسات شرکت نمیکنه که کمکم کنه..و گفت که من شعرای ذاکر و علیمی رو حفظم...

خلاصه کلی استرس داشتم میکروفون رو گرفتم و چشمامو بستم و شروع به خوندن شعر ذاکر کردم " یا حسین غریب مادر ...تویی ارباب دل من ......" یه نفس میخوندم بعدشم به سبک علیمی و ذاگکر شروع به گفتن " حسین " کردم ... و تمومش کردم.. چشمامو که باز کردم دیدم همه یه جوری نگام میکنن.. رو به استادشون کردم دیدم لبخندی زد و گفت : مرحبا.. احسنت
دنبالشم خانومای مجلس به سبک خودشون شروع به تمجید من کردند... منم کلی کیف میکردم و قند تو دلم آب میشد.. 
استادشون رو به مادرم کرد و گفت : حنجره خوبی واسه خوندن داره دنبال خودت بیارش تا واسمون بخونه..
من یکی دو جلسه دیگ رفتم اما نمیدونم چی شد دیگ هرچی مادرم اصرار کرد نرفتم اون روزا تو حال و هوای نوجوونی و جوونی بودم و نمیدونم چی شد که ادامه ندادم.. از مادرمم سراغمو گرفته بودن و مادرم گفته بود خودش نمیاد...یادمه دبیرستان که بودم شهادتی چیزی که بود من سر صف مداحی میخوندم..وقتی خیلی ناراحت بودم میرفتم تو اتاق و شروع به خوندن و گریه کردن میکردم..

حالا بعد از چندین سال خواستم دوباره بخونم واسه خودم اما نشد.. حنجرم دیگ حنجره قبلی نیست حتی خودمم دیگ ... هعی ...

                                                      یادم بخیر


+دلگیر شدم از این شبا....از هر چی عشقه بعد تو....دستی نبود باور کنه ...سردی دستای منو...
این رابطه تموم شدو...روزای خوب یادت نموند....یادت میاد کی با تو بود ...کی تو رو تا اینجا رسوند... 
بسه دیگ...عادت و عشق بیخودی...تو خیلی وقته تو دلت به رفتنم راضی شدی... بسه دیگ

نظرات 15 + ارسال نظر
علیرضا پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 14:49 http://www.ghasedak68.blogfa.com

سن آدم که بالا تر میره حنجره اش هم به پختگی خودش میرسه و تغییر صدا و رو دستگاه خوندن یه کم سخت میشه...مگه اینکه از کوچیکی تمرین کرده باشی که مرتب بخونی...اونم نه خارج از دستگاه....اگه ادامه میدادی مسلما الان موفق تر بودی:)
شعر آخرتم که گوله ی غم و غصه بود....

آره خب... ولی دلم واسه اون صدا که خالی میکردم از غم و غصه تنگه....

+ از حرفت (گوله غم و غصه ) خندم گرفت یه لحظه :)

ارباب پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 17:40 http://hareepoter.blogfa.com

سلام لیلی خیلی احساسی بود من می خوام گریه کنم

فافا پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 21:30

دلم گرفته بود پستت رو خوندم و قسمت اخرش دیگه اشکمو در اورد

:(

شرمنده ناراحتت کردم

سعید پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 22:48 http://35682183.blogfa.com/1392/05http://

سلام خاطره نویست خوبه

سلام
ممنونم

دیونه جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 04:59

من با حرفات گریه کردم....

معصومه جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 10:07

سلام چطوری تو؟؟؟؟؟
چ عجب اونورا ی سری زدی دختره خوب
خیلی قشنگ بود بابا شوما از عهر انگشتت ی هنر جریان داره ما بی خبر بودیم؟؟؟؟؟
عایا؟؟؟
شعره آخر عالی بود خواهر

سلام... بد نیسم ...
شرمنده .. کارم که تمام وقته فرصت کم میارم :(

خخخخخخ .. لطف داری.. البته مربوط به قدیماس..

ممنونم :)

سعید جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 11:55 http://http://35682183.blogfa.com/

گاهی دونه دادن به ماکیان در یک خانه روستایی
کل شهرو با بهترین متخصصص های اعصاب و روانشو می ارزه

دقیقا..... اما فقط " گاهی ... "

sharona جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 13:21 http://shanis.blogfa.com

بچــــه که بودم فکـــر میکردم فقـــط زنبــــورها نیش میزننـــد . . .

بـــــــزرگ شدم . . .

دیـــدم، شنیـــدم، رفتــــم، آمـــدم . . .

و یــــاد گرفتــــم . . .

نــــه، آدمها هم نیــــش میزننـــد . . .

هر چقـدر صمیــــــمی تر، عزیزتر . . .

نیششـــان ســـــمی تــــر . . . !

دقیقا...

دل آرا جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 14:13 http://lost-or-love.blogfa.com/

به جا بابک جهانبخش برو سون گوش کن بهتره... خوندنتم بیشتر میاد تازه..! باور کن..! من پریروز کنسرتش بودم هنوز صدام در نمیاد...! :دی

من همه چی گوش میدم... هیچوقت یه چیز خاص گوش نمیدم... اما اگ از یه آهنگ خوشم بیاد یا وضعمو بگه تو ذهنم میمونه...

بعضی آهنگا سون رو گوش دادم..

zahra جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 14:44 http://a-simple-moment.blogfa.com

سلام.خوبی عزیزم؟
مرسی اومدی.کم پیدا شدیا ;)

+ شعره هم که مثه همیشه عاااااااالی

سلام... بد نیسم...
اوهووووم ... شرمندم :(

+ :)))

نسیم جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 17:49 http://my-closed-dreams.blogsky.com/

ـــــــخدایــــاـــــــــ
دستانم را زده ام زیر چانه ام...
مات و مبهوت نگاهت میکنم...
طلبکار نیستم...
فقط مشتاقم بدانم...
ته قصه چه میکنی با من؟؟!!

اوهووووم ...

سعید جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 18:49 http://http://35682183.blogfa.com/

پیشرفت وبت عالیه
از قالب تا موزیک مطالب
داری با تجربه می شی

ممنونم ... لطف دارین :)

بانوچه جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 19:24

خوب دیگه هر سنی اقتضای خودشو داره ... نمیشه که الانه صدات شبیه ِ اون موقع ها باشه ... ولی اینم دلیل نمیشه که صدات بد شده باشه ... میتونی هر روز تمرین کنی و خوشگل بخونی :دی

نه دیگ این صدا سوز قبل رو نداره.. بغضش زیاده

نمیتونم احساسم بنویسم فقط خیلی دلم گرفت

:(((

[ بدون نام ] جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 21:58

بله.
بنده شما رو راهنمایی میکنم به وبلاگ "مکتب عشق" که فکرمیکنم بشدت به آموزه هاش محتاج خواهید بود :
hadi-gm.blogfa.com
نمیدونم حوصله زیاد خوندن رو هم داری یا نه. راستی چرا دیگه اون آدم قبلی نیستی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد