اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

سهیل



+ دلم هوای روزایی رو کرده که شبا تو اتوبان میرفتیم و من یهو سرمو از ماشین بیرون میکردم و شروع به داد زدن میکردم پشت سرشم داداشم همینکارو میکرد... و مامانم مدام حرص میخورد.. ولی ما کاره خودمونو میکردم... دلم دوباره فریاد میخواد....


++خدایا یه فکری به حال من کن ...

نظرات 15 + ارسال نظر
zahra یکشنبه 10 شهریور 1392 ساعت 18:23 http://a-simple-moment.blogfa.com

خداوندا تو میدانی...
که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی میکشد آن کس که انسان است
و از احساس سرشار است...
"دکتر شریعتی"

++ لیلیــــــ :((( چی شده؟ :(

:(

+نگران نباش عزیزم... حال من خوبه ......

سعید دوشنبه 11 شهریور 1392 ساعت 10:42 http://http://35682183.blogfa.com/

زمان بی کرانه را
تو با شمار عمر ما مسنج
به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش

علیرضا دوشنبه 11 شهریور 1392 ساعت 10:53 http://www.ghasedak68.blogfa.com

همون روز اول بهت گفتم محکم باش.....پس محکم باش...

چشم

مجنون سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 02:21 http://boghzoah.mihanblog.com

گاهی اوقات فریاد خوب اونم از ته دل با تمام وجود

اوهووووم

محمد سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 07:53 http://yatoyabazamto.bihanblog.com

بین گل و گلدان ؛

دومی را انتخاب می کنم .

چرا که

با کندن یک گـل یک زندگی را به پایان برده ام ،

و

با کاشتن یک گـل ، یک زنـدگی را آغاز کرده ام ...

جالبه...ممنونم

دل آرا سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 10:48 http://lost-or-love.blogfa.com/

آدما هرچی بزرگتر می شن فریادشون بی صداتر میشه ...

دقیقا....

پدرام سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 14:05

پس داداشتم مثل خودت تعطیله :S007:]

حالا باز ما تعطیلیم تو که پلمپه...

sharona سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 14:17 http://shanis.blogfa.com

سلام...کوجای تو؟؟؟ کم پیدای.......

سلام... هستم .. :)

سعید سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 17:39 http://http://35682183.blogfa.com/

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم …
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود …
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم …
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم …!
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم:
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،
لبخندی به ازای هر اشک ،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،
نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا .

جمله نهایی :
عیب کار اینجاست که من ” آنچه هستم ” را با ” آنچه باید باشم ” اشتباه می کنم ،
خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم .

دقیقا ...

سعید چهارشنبه 13 شهریور 1392 ساعت 17:00 http://http://35682183.blogfa.com/

من هم می‌میرم
اما در خیابانی شلوغ
دربرابر بی‌تفاوتی چشم‌های تماشا
زیر چرخ‌های بی رحم ماشین
ماشین یک پزشک عصبانی
وقتی که از بیمارستان بر می‌گردد
پس دو روز بعد
در ستون تسلیت روزنامه
زیر یک عکس ۶ در ۴ خواهند نوشت
ای آنکه رفته‌ای...
چه کسی سطل‌های زباله را پر می‌کند؟

:((((

فافا چهارشنبه 13 شهریور 1392 ساعت 17:12

سلام لیلی جون...

وبتو میخونم همیشه بعد که سیستم رو خاموش میکنم یادم میاد کامنت ندادم:|

کتاب سهیل اومد بگو بریم بخریم بهله:)


نمیدونم چی شده...

امیدوام زود اوضاع روبراه بشه دوستم

سلام عزیزم...

خخخخخ...ای بابا... اشکال نداره .. ممنونم که میخونی :))

چشم :))

امیدوارم... ممنونم عزیزم :))

fantik چهارشنبه 13 شهریور 1392 ساعت 18:39 http://www.fantik70.blogfa.com

این سهیل خودمونه....
جدی!!!!!!!

+ســــــــــــــــلام

بعععععله :)

+سلاااااااام

اساطیر چهارشنبه 13 شهریور 1392 ساعت 22:15 http://ASATIRE-SAD.BLOGFA.COM

سلام
دعوتی به نقد شعر

سلام
چشم میام

joseph پنج‌شنبه 14 شهریور 1392 ساعت 10:15 http://thelife7.blogsky.com

دیگر بوی خــــــــاک به مشامم می رسد ...

وقتش رسیده که دستمان را به خــــــــاک سرد پسپاریم ...

به راستی چه آرامشی دارد این خاک سرد ...

میخواهم با خــــــــــاک خوب انتـــــــــهای قصه ام حرف بزنم ...

کنارش بخوابم و با او دل وا کنم

اوست که نجوایم را می شنود ...

میخواهم با خـــــــــاک خوب انتــــــــهای قصه ام آشتی کنم ...

باشد تا روزی که به رویم ریخت ...

سنگینی وجودش مرا نشکند ...

....................................

منتظر حضور گرمتون به وبلاگم هستم
:)

:)

چشم میام :))

کتاب مال همین آقا سهیلی که برات کامنت میذاره

بعله :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد