اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

پهلوانان خوب میدانند . . .

هیچ لبخندی نیست 

که به یک ذهـنیت ساده
                        مسـیرش برسد
پـُشت هر بارانی
مـِه سنگــــینی هست.
***********
حتـّا بهارش تازه هم باشد
حتـّا بپـیچـد عطر گل‌ها در مشام عصر فروردین
چیزی نمی‌کاهد
از شـدّت این جمعـهء غمگین. 

***********
سیب می‌خواهد دلش
                        اما نمی‌داند
کرم دارد  روزگار ما.
 

**********
تُـنگ ماهی
هیچ یادش نیـست
خاطرات ماهیـانش را
نـیز ماهی‌ها
دل به آب تُـنگ‌ها هرگز نمی‌بنـدنـد
زندگی، نوعی فراموشی است. 

**********
پهلوانان خوب می‌داننـد 
دشـنـه را راه درازی نیـست
از کـمـر تا   پُـشـت.

                                                            شاعر:سید علی میر فضلی

خود من . . .

بیا وداع کنیم..
اگر بنا باشد کسی از ما بماند
همان به که تو بمانی
"کینه ی تو" به کار این دنیا بیشتر می آید "تا عشق من"..


محمود دولت آبادی
کلیدر
*************

فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را می کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست
همین چند سطر ...
دنیا به همین چند سطر رسیده است !
به این که انسان کوچک بماند بهتر است ،
به دنیا نیاید بهتر است
اصلا
این فیلم را به عقب برگردان
آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین ، پلنگی شود
که میدود در دشتهای دور
آنقدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین …
زمین …
نه !
به عقب تر برگرد
بگذار خدا
دوباره دستهایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید ...
تصمیم دیگری گرفت ...
 

گروس عبدالملکیان
***********
طفلی به نام شادی،

دیری است گم شده است !

با چشم‌های روشن براق،

با گیسویی بلند، به بالای آرزو !

هر کس از او دارد نشان،

ما را کند خبر !

این هم نشان ما :

یک سو خلیج پارس ،

سوی دگر خزر !


محمدرضا شفیعی کدکنی
*****************

حالا مدتی­ست
ذهنم را خالی کرده­ام
از خیال
و دلم را از امید

نشسته­ام لب ایوانِ روزمرگی
نگاه می­کنم
به این روزها
که برای خودشان می­روند

رسیده­ام به بی­حسی
به بی تفاوتی...

رسیده­ام به حس برگی که می­داند
باد از هر طرف که بیاید
 
سرانجامش 

افتادن است ...

مخاطب خاص من 3 . . .

منـی ” کـه کنـارش
تـو ” نباشـی
تـومـنی نـمـی ارزد …! 


******************

هماره مست باید بود
هر چه هست این است
تنها همین ...
تا حس نکنید بار ِ هولناک ِ زمان را
که شانه ها را خرد و پشت را خم می کند
باید هماره مست شوید
از چه اما ؟
شراب ، شعر ، تقوا ؟
از هر آنچه بخواهید
تنها مست شوید ... 


**************
بی تو اما
به چه حالی
من از آن کوچه گذشتم . . . 

فریدون مشیری

مخاطب خاص من 2 . . .

رشته تسبیح

خسته از ذکر مکرّر بود.

گوشِ محراب، از دعایِ بی اثر کر بود.

***********
در عصر گرگ‌ها
معصومیت جواب نمی‫داد

ما هم شدیم داخل آدم بزرگ‌ها.


**********
تا کی

در شعرهای من

به‌دنبال خودت هستی؟

یک‌بار هم

در شعرهای من

به دنبال خود من باش.

لطفاً مرا آهسته خوانی کن!


**********
دلتنگم از این قاب‌های مضحک بی روح

لبخندهای خشک

احوال‌پرسی‌های معمولی.

چشمان من

تصویری از جنس تو می‌خواهد


********
عکس تو
دست از سر من بر نمی‌دارد

عکس تو

بر عکس دست تو...


**********
تو اینجا نیستی و من

برای نیمکت‌ها قصه می‌گویم.


************
عشق، عادلانه نیست

یک طرف همیشه زخم

یک طرف همیشه تیغ.

مخاطب خاص من . . .

عاشقی چیست مگر؟
ـ حال استمراری... 

 ***********************

 ـ الو باران
حواست هست؟
          دارم آب...
             دارم خاک...
                 دارم شعله...
                    دارم می‌روم بر باد... 

************************

 می‌بوسمت
         که مــزّه روحم عوض شود... 

************************

 عشق
خوابی است
        که بیداری ما می‌بیـنـد. 

************************

  ای عشق، ای عشق!
تاریخ رؤیاهای ما را می‌نویسی. 

 ************************

  روشن نمی‌شوم
نه با کلید نه با کبریت
نه با دریچه نه با خورشید
فقط بیا و کلیکم کن. 

 ************************

   گاه با آیینه می‌گویم:
زیر این برفِ زمستانی
ظهر ِ تابستان ِ ما را باش! 

*************************

  تو بخند
تا سراسیمه شود
                   بوی بهار. 

*************************

   حل شدم در تو
طعم روحم را عوض کردی. 

*************************

   از پیـرهن، نه!
از خون و اکسیژن به من نزدیک‌تر باش! 

*************************

   تو همیشه یک صدای تازه‌ای:
تیـتر اول تمام روزنامه‌ها
من همان قدیمی همیـشگی
برق چاپخانه‌ها. 

**************************

   تو یعنی کجایی؟
تو یعنی چرا در که وا می‌کنم
                        نیستی روبرویم؟
تو یعنی که معنی ندارد نباشی
تو یعنی که یعنی که یعنی که یعنی... 

***************************

   شهادت می‌دهم
باران به لب‌های تو می‌ماند.
 

 

                                                                                                                        شاعر: سید علی میر فضلی