اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

اینجا هنوز دختری هست که لبــــخنـــد میزند ....

از عشق بدم می آید ، یکبار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم

میفروشد . . .

عصمتش بهر نان خانه ای
دوش مست و بیخبر بگذشتم از ویرانه ای
در سیاهی شب ، چشم مستم خیره شد بر خانه ای
چون نگه کردم درون خانه از اون پنجره
صحنه ای دیدم که قلبم سوخت چون جانانه ای
کودکی از سوز سرما میزند دندان بههم
مردکی کور و فلج افتاده ای در یک گوشه ای
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای
مادری مات و پریشان مانده چون دیوانه ای چون که فارغ گشت از عیش و نوش آن مرد پلید
قصد رفتن کرد با حالت جانانه ای
دست در جیب کرد و زآن همه پول درشت
داد به دختر زآن همه پول درشت چند دانه ای
بر خودم لعنت فرستادم که هرشب تا سحر
میروم مست و شتابان سوی هر میخانه ای
من در این میخانه، آن دختر زفقر
میفروشد عصمتش را بهر نان خانه ای . . . 

  

                                    

 

 و من تمام میشوم شبی . . . 

 

          

  

نظرات 27 + ارسال نظر
سهیلـ چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 11:40 http://crazywriter.blogfa.com

ای لعنت به این روزگار

خیلی خوب بود (:

لعنت...

ممنونم

smjm چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 11:43 http://bixines.blogsky.com

salam
vabe kheyli aliiii'i dari
khoshhal misham nazaretoon ro ham dar morede vbe khodam bedoonam

سلام
ممنونم...

چشم..

احســ ـــــــــ ــــــــــ ــــان چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 12:30

سلام
مثل همیشه زیبا بود

سلام

ممنونم

احســ ـــــــــ ــــــــــ ــــان چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 12:32

بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبار این کوچه باغ ها را ...

مصطفی چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 12:36 http://ghadamhaye-barani.mihanblog.com

دل گفت : شیدا گشته ام ، از چشم مست و ماه او.
گفتم : که بر بند این سخن. راهی جداست راه او.
دل گفت: دالان می زنیم ، گر کوه باشد پیش رو.
گفتم: که کوه آری ولی، فولاد تفتان است او.
دل گفت: من آهنگرم. در کوره ام آبش کنم.
گفتم : که زنجیرت کنم، گر عزم سازی سوی او.
دل گفت: آزادت کنم، گر چشم را وامم دهی.
گفتم که چشمم زودتر ، بنشست در اشعار او.
دل گفت: دستانت بده، تا بر کشم بر گونه اش.
گفتم که دستم نیز هم ، گمگشته در چشمان او.
دل گفت: پاهایت بده، تا گام بردارم، ترا.
گفتم : که از تو پیشتر، پایم برفت در راه او.
دل گفت: پس گوشت بده، تا نغمه اش را بشنوی.
گفتم: که نیست اندرش، جز نغمه آوای او.
دل گفت: لعلی داردش. لب را بده، کامت دهم.
گفتم: که لبهایم شده، وقف ثنای نام او.
دل گفت: ای سودازده، پر می کشم از سینه ات.
گفتم: خدا را پس مرو، منشین به روی بام او.
خندید دل، گفتا به من: کای مفلس بی قلب و تن،
خود زودتر رفتی زمن، من هم روم دنبال او.
گفتم که آری می روی، چون گوش و چشم و دست و لب.
اما بدان سهم تو نیست ، جز داغی از هجران او.........

ممنونم...خیلی زیبا بود...

اولین روز زمستان چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 12:38 http://yazdan-paki1.blogsky.com/

سلام عزیزم
مرسی که خبرم کردی
به قول یکی از دوستام
فقط سکوت ....

سلام عزیزم
خواهش گلم...

ممنونم

احســ ـــــــــ ــــــــــ ــــان چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 12:39

از روی کینــه نیــست اگــر خنجــر بــه سینــه ات می زننــد ،
ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو ،
دل مـــی برند .. .

اولین روز زمستان چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 12:53 http://yazdan-paki1.blogsky.com/

بگذار سرنوشت راهش را برود

من همین جا

کنار قول هایت

روبروی دوست داشتنت

و در عمق نبودنت

محکم ایستاده ام

فرهاد چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 13:07 http://35682183.blogfa.com/

سلام

ممنون اینکه جامعه ات را می فهمی

غمهای دیگران را دیدی

دلت شاد

سلام

ممنون از شما...

دل شما هم شاد

adel چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 13:28 http://delkhun75.blogfa.com



asabam khurd shod

kheyli narahatam kard vaqean tof tu in donya

تف...

مصطفی چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 14:33 http://ghadamhaye-barani.mihanblog.com

باران که می بارد دل من نیز همانند قطره هایش می بارد .قطره گاه بر صورت فردی پاک گاه گنه کار    
 می افتد،نمی دانم سر باران چیست ؟ که هر زمان که میبارد من چهره دل خوشی هایم را در آن
میبینم ...
تابه حال به انعکاس نور در آب خیره شده ای ؟زیباست ،تابه حال درکنارآب ایستادهای وخود را بنگری 
 برای من بارها پیش آمده که به آب خیره شدم وراز لطافتش را پرسیده ام برخی زمان هاکه من با آب
 خلوتی داشتم  صدای نرم و دل نوازش را شنیده ام که مدام شکر خدا را میگوید.

خیلی زیبا بود...

ممنونم

ری را چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 17:21

سلام.

واقعیتی که اصلا حقیقت نیست فقط درد آوره!

سلام...

دقیقا...

سعیده خانومی چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 17:42 http://manofereshte.blogfa.com

سلام گلم !

فقط سکوت ...

سلام عزیزم...

پس سکوت میکنیم...

زینب چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 19:17 http://zaraban-z.blogsky.com/

گاهی دلت میخواد همه ی بغض هات از توی نگاهت خونده بشن ...



میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری ...



اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل : چیزی شده ؟!



اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر می کشی و با لبخندی سرد....


قشنگ بود عزیزم

ممنونم عزیزم...

فریام چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 19:17 http://faryamrakil.blogfa.com

مهربانیت در کلام اعتماد می آفریند،
مهربانیت در فکر،بصیرت کامل خلق میکند
و
مهربانیت در بخشش عشق به وجود می آورد.
خوشحالم که منم لایق دونستید....

خواهش...ممنونم از شما

سینا چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 20:21 http://morghsahar.blogsky.com/

می دونی از چی پست هات خوشم می آد.....
اینکه حتی ثانیه هم شده بعد از خواندنشان ....
فکرکنم

ممنون

خیلی خوبه . . .

خواهش... ممنونم از شما

علیرضا چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 20:40 http://www.ghasedak68.blogfa.com

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها.....

afroo چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 21:16 http://sad-rain.blogfa.com

سلام
خوبی؟
مرسی از دعوتت
من یا امشب یا چند روز دیگه آپ میکنم
پستتم خوندم زیبا بود

سلام
خوبم
خواهش...
ممنونم

محمد چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 22:16 http://yatoyabazamto.bihanblog.com

سلام...
ای بابا...چی بگم...
فقط میتونم بگم یه چیزایی هست که مانمیدونیم...

سلام

سلام
ولنتاینت مبارک[گل][گل][گل][گل]

جمعه 27 بهمن تولدم هست حتما بهم سر بزن خوشحال میشم[گل][گل][گل][گل][گل]

سلام..
ولنتاین شوما هم مبارک...

پس پیشاپیش مبارک...چشم حتما باشم میام

سودابه پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 00:45 http://manoto-1390.blogfa.com/

سلام لعنت به این روزگارررررررررررررررررررر
ولنتاینت مبارک لیلی جون

سلام...لعنت

ممنونم عزیزم... ولنتاین شما هم مبارک سودابه جان

سهیلـ پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 09:31 http://crazywriter.blogfa.com

هر کسی برای خودش خیابانی دارد…


کوچه ای…


کافی شاپی..


و شاید عطری…

که بعد از سالها…

خاطراتش گلویش را چنگ میزند!

...

کتیبه پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 12:58 http://katibe2.blogfa.com

سلام
فقر درد خیلی بدیه
میگن فقر از هر دری بیاد تو خونه از پنجرش دینداری میره بیرون
یاعلی یاعلی

سلام

دقیقا...
یا علی

sharona پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 15:51 http://shanis.blogfa.com

غم زیادی توش بود...

دقیقا...

خاطره ها پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 16:20 http://www.khat3r3ha.mihanblog.com

مرسی دوست گلم...
ولی خیلی سختره بخندی در حالی که تو دلت خون گریه کنی...
ولی باید خودتو بزنی به بیخیالی شاید یه فرجی بشه
این همه غصه خوردیم هیچی نشد.پس باشه بخندیم حتی به اجبار...
با ازاجت میخوام لینکت کنم

سلام دوست من...

آره خب اینم هست...

خواهش...

Saman پنج‌شنبه 26 بهمن 1391 ساعت 18:43 http://tavane-divanegi.blogsky.com

Khodemono ye lahze jaye un dokhtar bezarim bebinim bazam az zendegim narazi hastim ya naw...
Linkidamet

دقیقا...

ممنون

در زلال شب
شب هایم بارانی است
روزهایم می گذرد
من باران اشک می خواهم
آنقدر باران می خواهم تا بتوانم تمام دلتنگی هایم را در آن زلال کنم[گل]

زیبا بود...ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد